سلام
تمام شب به یادت بودم
و در کوچه پس کوچه های نقره ای سرنوشت پی تو میگشتم
در خیال خویش دل به اسمان زدم
غوغائی به پا بود...
فرشتگان ستارگان ماه ... از این سو به ان سو... همه شاد و خندان
ندانستم حکایتش چیست
این همه زیبائی این همه شور و شوق دسته های گل
کسی جوابم را نداد...
به اتاق تنهائی خویش باز گشتم و از پنجره به اسمان نگاه می کردم
از انجا مشکی شفاف اسمان با غنچه های رز زرشکی تزئین شده بود
لحظه ای خیره شدم...
در خیال خویش میان سقف گیتی تولد عروس ارزوها را دیدم...
ما با همین ارزو ها زنده ایم.دعا کن عروس ارزوهات هر جایی هست خوشبخت باشه.
از آن بالا همه چیز شبیه هم است . . .
آدم ها نقطه های سیاهی هستند که تند و گاهی هم آهسته به این سو آن سو می روند . . .
گاهی خرید سبزی قورمه سبزی . . .
و گاهی هم قرار های عاشقانه . . .
از آن بالا
از پس سیاهی دود سیگارها و کارخانه ها و ماشین ها
همه چیز مبهم به نظر می رسد . . .
آدم ها به بالا نگاه نمی کنند . . .
می دانم خدا چشم های آدم ها را دوست دارد . . .
انگار آدم ها . . .
همان نقطه های سیاه شلوغ . . .
روی زمین دنبال سکه های طلا می گردند . . .
آدم ها به گردن های رو به پایین . . .
به شانه های افتاده . . .
و به چشم های زاویه دار چهل و پنج درجه , عادت کرده اند . . .
من اگر جای خدا بودم . . .
چشمان خسته ام را می بستم . . . آه سرم درد گرفت . . .!!
سلام . وبلاگ قشنگی داری . وقت کردی یه سرم به ما بزن . تازه اگه دلت خواست لینک منا بزار بعد بهم خبر بده تا لینکت کنم .
سلاااااااام... واقعا چه احساس پاکی... خیلی زیبا بود داداشه گلم... حق یارت گلم
سلام آقا علی، متنتون رو خوندم. جالب بود ، هیچ وقت آدم ها به اون درجه نمی رسن که آسمون رو درک کنن.
حوادث آسمانی فراتر از تصورات ماست.
موفق باشید
دیشب از آسمون ستاره می چیدم
رو برگهای گل و شبنم می پاشیدم
وقتی بیدار شدم گل کرده بود خورشید
آخه دیشب بازم خواب تو رو دیدم
صدای تو برام صدای بارونه
من و با نم نم گرمش می خوابونه
نگام که میکنی برق نگاه تو
تمام تار و پودم رو می لرزونه
موفق باشی
سلام... بسیار زیبا نوشتی خسته نباشید.
علی مهربون ..
من هم آشنایی با لاگ شما خوشحال شدم .
من پیشاپیش شما را در لینک دوستان قرار دادم .
خوش باشی
امیدوارم موفق باشی علی
سلام عزیزم:
وبلاگت عالی بود.......خسته نباشی گلم.
وقتی زیر بارون قدم زدی به این فکر نکردی که بارون همپای تو گریه میکنه.....از غمت خبر داره....به این فکر نکردی که بارون از اشکای داغ توست که یک نفس میباره
چرا نگفتی با خودت ممکنه بارون بهت عادت کنه و اشکات داغونش کنه........؟!!
سلام
یا علی
موفق باشی
لینکت کردم
تازه داشتم واسه ستاره ها دست تکون میدادم که گفتن بابا بی خیال برو به تنهاییت برس چی کار به اینا داری .....!
گفتم بابا من که همیشه تنهام .....میخوام اینا تنها نباشن ...!
یه پوسخند خیلی سرد زدند و گفتند بابا احساس ....بابا رمانتیک .....بیشین بینیم بابا .....
گفتم باشه .....
سلام
زیبا بود.........عشق! و تنها عشق می ماند....
انسان بودن سخت ترین کار است .
کاش میشد از حقیقت گریخت ...
دلم تنگه .....دلم تنگه برایت...نگاهم با نگاهت داشت عادت...من عادت می کنم با درد تازه...جدایی شاید از من ما بسازه...می دونم که از خوشبختیش خوشحالی و همه غمها رو بخاطر اون و خوشحالیش از یاد می بری....حق نگهدارت
سلام . این اولین بارست که به بلاگتان سر میزنم. باید بگویم ریبا و پربارست. در ضمن «آب زندگی» با غزلی از شاعر معاصر شادروان "منوچهر آ تشی" که با کمال تاسف امروز جان به جان آفرین تسلیم کرد، به روز شد. منتظرحضورتان .پیروز باشید.
سلام
وبلگ خوشگلی داری
به منم یه سری بزن
*همه چیز از یاد آدم میره مگه یادش که همیشه یادته*
سلام ... وبلاگ زیبایی داری و زیبا هم می نویسی ... اگه دوست داشتی به هم سر بزن... موفق باشی..
سلام حسین آدرس اینجا رو بهم داد قشنگه خیلی...
عالییه.(جدی نگیر آخه هیچ کس که به ماست خودش نمیگه ترش)
عروسه ریا در آسمان به دنیا امد
و دستانه نوازاش گر تو دار زمین
سلام داداش علی . وبلاگت بی نظیر بود .
فقط اینو از طرف آجی هیچ وقت یادت نره :
(( با تو ستاره میشوم ))
علی می خوام بگم.....................نمی دونم حرف نداری
آدما از آدما زود سیر میشن
آدما از عشق هم دلگیر میشن
....................
ولی علی خیلی گلی
دیدی گفتم یه دونه ای
panjshanbe shaba ehsas mikoni ye boghzi to galate hich jori nemitoni bendazish biron..badjori ehsase tanhayi mikoni.....................
webloget ke mahshar bod ahanget az webloget behtar
omidvaram hamishe movafagh bashi
آقای علی ... بهتون تبریک میگم به خاطر احساس پاکتون ... بدونید خداوند آسمون رو خلق کرد تا پرده ای باشه بین فریب و سراب زمین و حقیقت فراسوی آسمون ...
یادم نرفته بگم ... مزیک قشنگی که انتخاب کردین زیبایی کارتون رو بیشتر میکنه ...
آه ای فلک ای آسمان ... تا کی ستم بر ...
تا حالا عاشق نشدم . اما اگر بخوام قلبم رو به کسی هدیه بدم به اونی میدم که به جای بزرگترین ذره ی وجودم چیز کوچیکی بهم بده !!
دوباره دقیقه هارو کندو آهسته میبینم
دوباره چشم خدارو رو خودم بسته میبینم
تا دلم آروم بگیره سر به کوچه ها میزارم
روبه آدما میخندم تو سیاهیا میبارم
توی یک جاده ی برفی پی انتها میگردم
توی این رویای آبی هنوزم اسیر دردم
آخه دنیا تو چشام رنگشو باخته
آخه یک جنس غریبه آسمون منو ساخته