سلام...

حدود ۳ ساعت پیش از یک خطر مرگ جون سالم به در بردم...

یعنی اگه اون موتوری یه سانتیمتر اینطرف تر رد شده بود یا من ۲ ثانیه زودتر از خونه بیرون رفته بودم...

امشب دیگه علی وجود نداشت که بیاد به وبلاگش سر بزنه...

دیگه علی نبود بیاد خونه و یه عالمه...

دیگه علی نبود بیاد تو اتاقش...

دیگه علی نبود گیتار بزنه...

دیگه علی نبود...

خدایا آخه چرا؟ با اینکه اینقدر بدم چرا کمکم میکنی؟

وای... یادم که میاد اون لحظه...

 مرگ جلو چشامه...

اشک...

خدایا شکرت...