سلام

    در پی بارانم امشب

    تنهاترینم امشب...

    خدایا میدونی

      خدایا میتونی

     نذار مثل من تنها بمونن

     نذار مثل من تو حسرت بارون بمونن

    اگه هم نخواستی؛

    بهشون بفهمون چرا...

    خداجون خودت میدونی

    خداجون فقط خودت میتونی...

    کاش میشد همه به بارونشون میرسیدن

    کاش میشد همه یه بار زیر بارون عاشق میشدن

    کاش میشد یه بار دیگه از اون بارونایی که من دوست دارم میومد...

    اه ای خدا

    کمک کن...

 

نظرات 5 + ارسال نظر
لاله دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 07:27 ق.ظ

زیر بارون باید رفت
اما کدوم بارون؟
بارون وفا بارون صداقت بارون محبت
آنوقت است که زندگی زیباست
خدا کند که بیاید
امیدوارم زیر بارون به آرزوهای قشنگتون برسید
ما رو هم از دعای خیر خودتون فراموش نکنید

علی دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 02:41 ب.ظ http://ddn.blogsky.com

سلام
آره به همین راحتی
تو مگه نمی دونی عشق یه لحظهست.
بارون عشق می باره ولی گاهی اوقات دیر

بارون پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:33 ب.ظ http://man-o-baroon.blogsky.com

اخه مگه میشه بارون همصدای همه نباشه؟ مگه میشه همبازی همه نباشه؟ مگه ممکنه؟...بارون مال همه ست...مال همه دنیا...

ژوزف یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:55 ب.ظ http://selfmadeboy.blogsky.com

زورکی نخند عزیزم، میدونم اومدی بازی
نمیخوام این آخرین، بازی زندگیم ببازیم
خودتو راحت کنو، فکر کن که جبران گذشته اس
از منم میگزره اما به دلت چاره نسازی
اومدی بشکنی بشکن، از من ساده چی مونده
قبل تو هر کی بوده، تموم تار و پود سوزونده
تو هم از یکی دیگه سوختی میخوای تلافی باشه
بیا این تو و دلو، باقی احساسی که مونده
دل ما اونقده پاره س، موندنش مرگ دوباره س
آسمون سینه ی ما، خیلی وقته بی ستاره س
همینی که باقی مونده، واسه دلخوشی تو بشکن
تیکه تیکه هامو بردن، آخرینشم تو بکن
نمیخوام بگذره عمری، خسته شی واسه فریبم
یقتو نمیگیره هیچکس، آخه من اینجا غریبم
بزنو برو عزیـزم، مثل هر کس که زدو برد
طفلی این دل که همیشه، به گناه دیگرون مرد
نفرتت رو از غریبه، سر یک غریب خراب کن
خنده کوتاهم ام، بیا گریه کن عذاب کن
مهمم نیست که چه جرمی، یا گناهی این سزاشه
باقی دلم یه مشت خاک، همینم میخوام نباشه
عقده های یک شکستو، خالی کن سر دل من
دیگه متروک مونده واست، خاک پیر ساحل من
از نگاهات خوب می فهمم، که تو فکرت یک فریبه
بازی بسه پاشو بشکن، من غریبو تو غریبه
دل ما اونقده پاره س، موندنش مرگ دوباره س
آسمون سینه ی ما، خیلی وقته بی ستاره س
همینی که باقی مونده، واسه دلخوشی تو بشکن
تیکه تیکه هامو بردن، آخرینشم تو بکن
نمیخوام بگذره عمری، خسته شی واسه فریبم
یقتو نمیگیره هیچکس، من که با خودم غریبم
بزنو برو عزیـزم، مثل هر کس که زد و برد
طفلی این دل که همیشه، به گناه دیگرون مرد
دل ما اونقده پاره س، موندنش مرگ دوباره س
آسمون سینه ی ما، خیلی وقته بی ستاره س
همینی که باقی مونده، واسه دلخوشی تو بشکن
تیکه تیکه هامو بردن، آخرینشم تو بکن

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:59 ب.ظ

عشق یعنی مهر بی اما اگر ؛
عشق یعنی رفتن با پای سر .....
عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ؛
عشق یعنی جان من قربان اوست .....
عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛
حرفهای دل بدون گفتگو .....
عشق یعنی عاشق بی زحمتی ؛
عشق یعنی بوسه بی شهوتی .....
عشق ، یار مهربان زندگی ؛
بادبان و نردبان زندگی .....
عشق یعنی دشت گلکاری شده ؛
در کویری چشمه ای جاری شده .....
یک شقایق در میان دشت خار ؛
باور امکان با یک گل بهار .....
در خزانی برگریز و زرد و سخت ؛
عشق تاب آخرین برگ درخت .....
عشق یعنی روح را آراستن ؛
بی شمار افتادن و برخاستن
عشق یعنی زشتی زیبا شده ؛
عشق یعنی مهربانی در عمل ؛
عشق یعنی گل به جای خار باش ؛
پل به جای اینهمه دیوار باش .....
عشق یعنی یک نگاه آشنا ؛
دیدن افتادگان زیر پا .....
عشق یعنی تنگ بی ماهی شده ؛
عشق یعنی ماهی راهی شده .....
عشق یعنی آهویی آرام و رام ؛
عشق صیادی بدون تیر و دام .....
عشق یعنی برگ روی ساقه ها ؛
عشق یعنی گل به روی شاخه ها .....
عشق یعنی از بدیها اجتناب ؛
بردن پروانه از لای کتاب

----------------

خودساخته هم به روز شد ...

بیا و خنجر بزن !!!

آپم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد