بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک شاخه های شسته ، باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگ های سبز بید عطر نرگس ، رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش به حال روزگار! ای دل من گرچه در این روزگار جامه رنگین نمی پوشی به کام ، باده رنگین نمی نوشی ز جام ، نقل و سبزه در میان سفره نیست جامت از آن می که می باید تهی است ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم ! ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب ! ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار ! گر نکوبی شیشه غم را به سنگ هفت رنگش می شود هفتاد رنگ...
زندگی یعنی همین
کاش میشد درک کرد
دلت شاد
دمت گرم علی جان
با حال بود
سلام.واقعا این مطلبت در عین مختصر بودن ولی خیلی زیبا بود.
موفق باشی.
منم پایه ی این زندگی .....
واقعا
این زندگی هر چی هست من دوسش دارم
زندگی همچون قفسی است
تنگ
و پر از تنهایی
و چه خوب است آن لحظه
لحظه غفلت زندانبان
و پس از آن
پرواز...
موفق باشید.
عالی بود منتظر نوشته های بعدیت هستم
che khobe hamishe yeki az in adamye mosbat pishemon bashe kolli energy be adam mide
چه ساده و زیبا...
سال نو پیشاپیش مبارک مهربون...
مدتی نیستم
برات ارزوی بهترین ها رو دارم....
سلام داداشی... واقعا زیبا بود... حرف دل همه بود ... من اپدیت کردم ... یه سر به قاصدک بزن ...فدات
بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک
شاخه های شسته ، باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس ، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار!
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام ،
باده رنگین نمی نوشی ز جام ،
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم !
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب !
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار !
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می شود هفتاد رنگ...
روحت بهاری ... بهارت سبز ... سال نو مبارک ...
صدایت می کنم عزیز دل
از پس دیوار بلند تنهایی ام تو را می خوانم تا با تو بمانم
صدایت میکنم نازنینم
این قلب خسته از دو رنگی های زمانه تو را میخواند تا با تو بماند
آری صدایت کردم هدی شهر عشقم
با گلویی پر خون شده چون شب آویز که هر نفس معشوق را می خواند
خونی به سرخی لبانت اما....
سرد چون روح من بی حضور گرم تو
یا علی